تو زندگی همه ی ما آدما یه سری مشکلات وجود داره...
(خوب اصلشم همینه اگه همه چی طبق خواسته ی ما باشه که دیگه چه زندگیه؟!...)
اما بین همه ی اون مشکلات یه سری هستن که پررنگترن...
یه سری هستن که تقریبا میشن معضل ودغدغه تو زندگیمون...
این مشکلات همون قورباغه ی زشت وبدریخت وبزرگ زندگیمونن...
که راه چاره پیدا کردن براشون یه کمی سخت تر از مشکلات دیگه اس...
(اما حتما راه حل دارن....اونی که دردو میده راه درمانم میذاره... مطمئن باش!)
من الان بزرگترین وبد ریخت ترین و زشت ترین قورباغه زندگیم کنکورِ!...
این سرنوشت ساز لعنتی...که حاصل 12 سال درس خوندنو باید تو 4ساعت پیاده کنم تو یه پاسخ نامه...
می ترسم ....خیلی....می ترسم از این سرنوشت ساز لعنتی...
هیچ وقت نتونستم قبولش کنم...نتونستم باهاش دوست شم...
اگه همون اوایل که یه قورباغه کوچولو بود ذره ذره قورتش می دادم ...
اینقدر رشد نمی کرد که بشه بزرگترین و زشت ترین قورباغه توی زندگیم...
اینقدر بزرگ بشه که نشه قورتش داد...و....
حالا به هر حال...
گذشته ها گذشته...نباید براش افسوس خورد....
باید آیندمو بسازم با همین وقت کم...
میدونم اگه اون بالا سری بخواد میشه....
میدونم اینقدر دوست داره تک تک بنده هاشو که تو هر شرایطی عمرا تنهاشون نمیذاره...
میدونم رو سیاهم نمی کنه پیش مامان وبابام!...
میدونم دستمو می گیره....بلندم می کنه....
(اما به شرطی که منم قدم بردارم...منم تلاش کنم...منم بی وفایی وعهد شکنی نکنم...)
التماس دعا!!
+من به دعا خیلی اعتقاد دارم...لطفا تو این ماه عزیز برای همه ی کنکوریا خیلی دعا کنید...:)
- چهارشنبه ۲۶ خرداد ۹۵
