یواشکی نوشت

خدا منو ببین...این زندگی رویای من نیست.‌..

خدایا خودت به خیر بگذرون...

ماه رمضونو دوس دارم...

روزه گرفتنو دوس دارم...

اما نمیدونم چرا امسال اینجوری شدم؟؟؟؟

اون از دیروز که از 12ظهر تا خودافطار گرسنم بود و...

به خاطر سرگیجه نزدیک بود 3بار بیفتم زمین...

اینم از امروز که کلا سردرد داشتم....

2ساعت مونده به افطارم که دیگه هیچ جوره نمیشه روم حساب کرد....

باید حتما یه گوشه ای دراز بکشم....

نه می تونم راه برم نه حتی می تونم بشینم....

خدایا خودت بخیر بگذرون...

تازه 2روز از مهمونیت گذشته.....

مهمونی خوبه اما.....

ینی من متنبهم میشم می خوام درس بخونم...

مامان خانوم نمیزاره با این مهمونی بازیاش....

+مهمونی خیلی خوبه ها....

اما ن دقیقا شبی که من قصد درس خوندن داشتم اونم بعد 3ماه...

مهمونم مهمونای قدیم

عاقا من بد میگم؟؟؟...

نه خدایی می خوام بدونم بد میگم؟؟؟...

من تمام حرفم اینه که مهمون عزیزی که داری تشریف میاری قدم سر چشم ما می زاری!!!

حداقل ی زمانی بیا که آدم تکلیفشو بدونه...

یا زمان ناهار باشه یا شام یا حداقل عصرونه...

بابا ساعت 7غروب میای،اصرارم میکنی که مامان خانوم شام نپزه

با خواهش وتمنا مینشونیش پیش خودت...

بعدم ساعت 9 خیلی شیک تشریف می بری خونتون...

اون وقت اهالی خونه می مونن و ی شکم گرسنه بدون شام!!!

لدفن وقتی مهمونی میرین فکر شکم گرسنه ی اهل خونه ام باشین...

+اصولا آدم شکمویی نیستم اما الان واقعا گشنمه...

 

Designed By Erfan Powered by Bayan