- شنبه ۲۹ خرداد ۹۵
هنوز تابستون نیومده...
مردم هی فرت وفرت با دوستاشون میرن بیرون...
بعدشم سریع یه سلفی میگیرن میذارن اینستا...
این جماعت انگار کارشون آب کردن دل مردمه....
خو منم گردش وتفریح می خوام...اونم از نوع دوستانش.. :(
ای خدا کی خلاص میشم از این کنکور لعنتی...؟؟...
+حالا نه که خیلی بچه ی درس خونی باشم واصن از خونه بیرون نرفته باشم وبه خاطر درس تارک دنیا شده باشما...
اما به هرحال یه ساعت گردش بدون استرس می ارزه به 100تا گردش ...
با عذاب وجدان واسترس...
- شنبه ۲۹ خرداد ۹۵
یه موقعایی هست که باید تو اوج بغض بخندی....
تو اوج دل شکستگی سرپا وایسی وخم نشی....
از درون داغون باشی اما ظاهرت سالم تر از همیشه باشه...
بعد توی همین موقعیت تیکه تیکه های غرورتو از ته وجودت جمع کنی...
بچینیشون روی هم....
بعد از اون بشی یه آدم مغرور...
یه سنگدل به تمام معنا...
بی تفاوت بشی نسبت همه چیز....
اصن بشی سردترین آدم روی زمین...
به جهنم که مردم میگن مغروره...
به جهنم که میگن از دماغ فیل افتاده...
به جهنم که میگن یه ذره احساس تو وجودش نیست....
به جهنم که......ههههههههههههههه!.....
+وقتی جای من نیستی پس قضاوتم نکن...
+از خر فرض شدن متنفرم...
+همچنین از احساس سربار بودن برای کسی...
- جمعه ۲۸ خرداد ۹۵
دلیل مجوز ندادن صدا وسیما به این آهنگو نمیدونم...
اصن به این بازیام کاری ندارم...
اما حس خوب آرامشی که این آهنگ بهم میده رو نمیتونم هیچ جوره انکار کنم!
- جمعه ۲۸ خرداد ۹۵
تو زندگی همه ی ما آدما یه سری مشکلات وجود داره...
(خوب اصلشم همینه اگه همه چی طبق خواسته ی ما باشه که دیگه چه زندگیه؟!...)
اما بین همه ی اون مشکلات یه سری هستن که پررنگترن...
یه سری هستن که تقریبا میشن معضل ودغدغه تو زندگیمون...
این مشکلات همون قورباغه ی زشت وبدریخت وبزرگ زندگیمونن...
که راه چاره پیدا کردن براشون یه کمی سخت تر از مشکلات دیگه اس...
(اما حتما راه حل دارن....اونی که دردو میده راه درمانم میذاره... مطمئن باش!)
- چهارشنبه ۲۶ خرداد ۹۵
- ادامه مطلب
خوشبختی ینی...
مامانت خیاط باشه ....والا... ;)
+من عاشق مانتوهای جدیدمم که شاهکار دست مامان جونمن!(^_^)
- چهارشنبه ۲۶ خرداد ۹۵
ته تغاری جان...
درسته که آش دوست داری...
درسته که آش مامان پزو هیج جای دیگه نمیتونی پیدا کنی...
اما این دلیل خوبی نی برای پوکوندن خودت عزیزم....
+جاتون خالی.... :)
+اینقدر آش خوردم که برای هضمش کار به قرص معده واین حرفا رسید! :|
- چهارشنبه ۲۶ خرداد ۹۵
ادمی که خوابیده باشه(هرچقدرم که خوابش سنگین باشه)بالاخره بیدار میشه...
اما امان از اون روزی که کسی خودشو به خواب زده باشه....
+یه سری آدمام طوری نقش بازی میکنن که باید بهشون گفت:
گلم تو با این همه استعداد چرا بازیگر نشدی؟؟؟!!...
- چهارشنبه ۱۹ خرداد ۹۵
ماه رمضونو دوس دارم...
روزه گرفتنو دوس دارم...
اما نمیدونم چرا امسال اینجوری شدم؟؟؟؟
اون از دیروز که از 12ظهر تا خودافطار گرسنم بود و...
به خاطر سرگیجه نزدیک بود 3بار بیفتم زمین...
اینم از امروز که کلا سردرد داشتم....
2ساعت مونده به افطارم که دیگه هیچ جوره نمیشه روم حساب کرد....
باید حتما یه گوشه ای دراز بکشم....
نه می تونم راه برم نه حتی می تونم بشینم....
خدایا خودت بخیر بگذرون...
تازه 2روز از مهمونیت گذشته.....
- چهارشنبه ۱۹ خرداد ۹۵
بالاخره بعد یه سال ماه رمضون رسید....
از بچگیم عاشق ماه رمضون بودم،حتی اون موقعایی که روزه نمی گرفتم...
همیشه ماه پربرکتی بوده برام وایشالله که ازین به بعدم هست...
همیشه روز شماری می کردم برای رسیدنش..
همیشه حس وحال این ماه و دوست داشتم ودارم...
ماه رمضون برای من معجزه اس...
برای من،برای یه بنده ی سرتاپا خطا...
ماهیه که میتونم راحت تر وخالصانه تر از هروقتی با خدای خودم خلوت کنم...
ماه رمضون ماه مهمونی خداست برای بنده هاش...
لطفا تو این ماه پربرکت دعا برای کنکوری ها فراموش نشه...
التماس دعا!!!!....(^_^)
- دوشنبه ۱۷ خرداد ۹۵
دیروز به طور اتفاقی...
پارسا جعبه ی خاطراتمو دید...
هی اصرار پشت اصرار که من ببینم توش چیه...
منم از اونجایی که کادوی پنهانی واین جور چیزا توش نداشتم براش آوردم...
گفتم بذار دله بچه خوش بشه....
وقتی داشتم تک تک وسیله هارو بهش نشون می دادم ...
یه کاغذ پیدا کردم...
یه برگ دفتر کنده شده...که بیچاره حالو روز خوبیم نداشت....
شروع کردم به خوندنش....
- دوشنبه ۱۷ خرداد ۹۵
- ادامه مطلب
نیکان:تو مگه کرم داری؟؟؟
مامان نیکان(برگرفته از پدر پسر شجاع):نیکان حرف بد زدی؟؟؟!!!
نیکان(بعد چند ثانیه فکر کردن):شما مگه کرم داری؟؟؟
مامان نیکان :|
نیکان :)
اطرافیان :)))))
- چهارشنبه ۱۲ خرداد ۹۵
حال وهوای وب من در حال حاضر!!!...
با اجازه از کوثر بانو جان.... :)
کنکور خیلی نزدیکه دوستان...
دعا کنید برام لطفا..... :))))))
- دوشنبه ۱۰ خرداد ۹۵
خدایا خسته ام....خیلی خسته!!....
دیگه نمی کشم....
خدایا مگه نمی گن تو دلای شکسته خونته؟!
داغونم خدا کجایی پس؟؟؟
خدایا تمومش کن....تمومش کن این زندگی کوفتی رو...
قَسَمت میدم به عزیزترینات تمومش کن...
من می ترسم.....جرئتشو ندارم....خودت تمومش کن....
دیگه نمی تونم......واقعا نمی تونم!!...
خدایا مگه خودت نگفتی از رگ گردن نزدیک تری بهم؟؟؟
چرا حست نمی کنم؟؟؟؟
کجایی خـــــــــــــــــــــدا؟؟؟!!!....
+کاش هیچ وقت آدما رو از لبخند رو لبشون و خنده های ظاهری قضاوت نکنیم!!..
- چهارشنبه ۵ خرداد ۹۵
یا امام رضا...
دلم بدجور هوای مشهدتو کرده...
میشه بطلبی آقا؟؟؟....
- دوشنبه ۳ خرداد ۹۵
یادمه از بچگیم تا حالا همیشه هرکسی مشکل خیلی بزرگی براش پیش میومد وبه بابام میگفت:
آقا سید کارم گیره ها....دعا کن برام....
جوابش فقط این جمله بود:مشکلت که حل شد...برو جمکران!!..
یا اینکه همیشه نیمه شعبان خونمون جشنه حتی شده یه جشن کوچیک ومختصر..بابامم همیشه با کیک میاد خونه...
اعتقاد بابام به آقا امام زمان همیشه فوق العاده قوی بوده!!...
همیشه واسطه دعاهاش بین خودش وخداش فقط امام زمان بوده و هست...
بخاطر همین اعتقاد قویشه که نیمه شعبان همیشه تو خونه ی ما حال وهوا یه جور دیگه اس...
خونمون پر از یه حس خوبه...پر از یه حال خوب....پر از عطر نرگس...پر از عشق....
+ولادت امام زمان و عیدتون مبارک!!!... :)
- يكشنبه ۲ خرداد ۹۵

درباره ی احساسش و روزمرگی هاش...
قضاوت ممنوع!... :(
-
درد ودل نوشت (۱۶)
-
یهویی نوشت (۱۷)
-
مهمونی نوشت (۴)
-
تلخ نوشت (۶)
-
فانتزی نوشت (۵)
-
بدبختی نوشت (۳)
-
متفرقه نوشت (۱۳)
-
خوشبختی نوشت (۸)
-
خانوادگی نوشت (۶)
-
حال خوب نوشت (۶)
-
دخترونه نوشت (۴)
-
بدشانسی نوشت (۱)
-
حال خراب نوشت (۷)
-
تیکه نوشت (۲)
-
ماه رمضان نوشت (۷)
-
دوستانه نوشت (۱)
-
عشقولانه نوشت (۶)
-
عصبانی نوشت (۲)
-
گلایه نوشت (۱)